ماسرنمیدهیم به سامان هیچ کس
جزتونمیشویم پریشان هیچکس
تادامن عطای توباشدنمیشویم
درعمرخویش دست به دامان هیچ کس
ریزه خورهمیشه این استانه ایم
بامانساخته است دگرنان هیچکس
وقتی طبیب ماست طبیب طبیب ها
ماتن نمیدهیم به درمان هیچکس
مسکین یتیم اسیرنه فرقی نمیکند
خالی نمانده پیش تودستان هیچکس
ایمان مابه شرط ولای توکامل است
پس مانمیشویم مسلمان هیچکس
باماتم توماغم دیگرنمیخوریم
این دیده نیست غیرتوگریان هیچ کس
حالا اگر بناست که روضه سراشویم
بهترکه روضه خوان دل مرتضی شویم
اینقدرارزوی پریدن بیانکن
مظلوم عالمم تو علی را رها نکن
تنهاچراغ خانه ی من ازبرم نرو
سوسونزن نصیب دلم راعزانکن
این خانه بی تودرنظرم قبرمیشود
بااین فراق قبرمرادست وپانکن
اخر چرا تو آرزوی مرگ میکنی
پیش حسین دیگرازاین کارهانکن
خواب حسین بسته به لالاییت شده
این گونه ازحسین خودت راجدانکن
سعید پیغمبری
- سه شنبه
- 7
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 14:13
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه