سوزم و سازم و ناید ز درون فریادم
کاش من زودتر از فاطمه جان می دادم
از زمانی كه شریك غمم از دستم رفت
هر دم آید غمی از نو به مبارك بادم
تا قيامت نه پس از واقعه ي محشر هم
ناله ي يا ابتايش نرود از يادم
مرگ در خانه ي بي توست مرا در شب تار
بِهْ از آن روز كه در كعبه ز مادر زادم
کاش روزی که زدی ناله کنار دیوار
چون در سوخته می سوخت همه بنیادم
كس نداند كه در آن دم به تو و من چه گذشت
تو نفس می زدی و من ز نفس افتادم
خصم خوشحال كه بال و پر من بشكسته
رفتي و از غم خود كرده اي دشمن شادم
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 7
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 15:8
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه