در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زنده است علی خانه نشین نیست
ای دست پر از پینه ز چرخاندن دستاس
افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست
در کوچه ی مسجد تو زمین خوردی و در ما
جز پینه ی چون زانوی اشتر به جبین نیست
انصار هم از خطبه ی تو شرم نکردند
کردند بهانه که چنان است و چنین نیست
غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست
کو چادر خاکی شده کو دامن مولا
تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست
جایی که علی هست معاویه چکاره است
قرآن سر نیزه که قرآن مبین نیست
ای کاش که خود را برسانم به رکوعش
زیرا که بجز نام تواش نقش نگین نیست
مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست
المنّة للّه که این است و جز این نیست
شاعر : مهدی جهاندار
- سه شنبه
- 7
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 15:26
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
مهدی جهاندار
ارسال دیدگاه