شب پنجم محرم
طاقتش سر آمده
با لب خشکیده و با دیده ی تر آمده
تیرها آماده شد
پیش روی حرمله هم رزم اصغر آمده
در غدیر قتلگاه
دست حیدر توی دستان پیمبر آمده
عمه بی تاب است که
دست او با زور از دستان او درآمده
آه با سن کمش
بین تیر و نیزه ها پشت عمو درآمده
مثل آن شب که حسین
در میان کوچه ها دنبال مادر آمده
در میان کوچه ها
فاطمه با قد خم دنبال حیدر آمده
هی صدا می زد حسین
از لج او شمر هم بدتر تو را می زد حسین
کودکی بر روی تل
مادری خود را درون خیمه ها می زد حسین
من حیا می کردم و
بر تو خنجر بیشتر آن بی حیا می زد حسین
زینب و این زمزمه
تو کجا بودی که ما را آن حرامی زد حسین
- دوشنبه
- 13
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 14:51
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه