• شنبه 1 اردیبهشت 03


امیرالمومنین(ع)مدح و مناجات -( بیست و چن ساله نگاهت نمیره به سمت مسمار )

708


توی کشور دل ما همه بنده و تو شاهی
هرکی دل برده ستاره ولی تو یه پارچه ماهی

پشت پات تموم کوه ها دس به سینه سربزیرن
با یه چشمه از نگاهت کهکشونا جون می گیرن

سر کوچه ی کریمت پر از حاتم فقیره
جبرئیل از خاک پاهات روزیه عرش و می گیره

توی بندگی و تقوا نمی شه کسی حریفت
انبیا شدن مرید پینه ی دست شریفت

پناهنده به قنوتت هرکی شد تخته خیالش
اجابت می افته زیر پای گرد و خاک بالش

کوفه آبیاری شده تو سیل جاری از نگاهت
نخلای سبز کمیلت می کشن آب از تو چاهت

مسجد پلکاتو وا کن حال سجده ها خرابه
چی میشه یه ذره آفتاب به نماز ما بتابه

قد نمی ده عقل دستم برسه به دامن تو
کاش می شد که سر بزارم رو ضریح پیرهن تو

تن آسمون می لرزه تو طنین یارب تو
سر نشد بدون یاد طفلک یتیم شب تو

تا که حرف ذولفقارت میادش وسط می بینن
می شینه به خاک ذلت پشت چارستون دشمن

نیست و پیدا هم نمیشه نه تو ذهن روزگاره
تو نبردش با تو هیچکس جون سالمی بیاره

اسم شمشیر تو میده زهره ی دشمنو کاهش
امون از وقتی که پاشو بزاره به جنگ داعش

رگه های ذولفقارت دست قاسم سپاهه
فهمیدن با ذکرحیدر روزگارشون سیاهه

ماها سینه های دردیم پای ناموس تو مردیم
از دمشق تا فتح مکه می آییم که برنگردیم

تا حلب تا شهرکوفه می زنیم به دشمن رزل
سر تو دستامون آوردیم تا بدیم دست ابالفضل

نون خشک جو بیارو باز بشین و سد جوع کن
پشت درهای قنوتت سائل اومده رکوع کن

پره خونه ی دلا از گرمی چشم رئوفت
"نه" اجازه نداره تا پا بزاره تو حروفت

تا بشن عالم و آدم ریزه خوار چشم مستت
میان هرغدیر می شینن پای سفره های دستت

وقتی که گره می افته توی کار دین و دنیا
به ما گفتن از قدیما  که فقط بگو یا مولا

پدرم می گف که باید توی زلف تو اسیر شد
مادرم تو روضه های  در خونه ی تو پیرشد

برکت نون حلاله اگه پیش تو فقیرم
دعا کن آقا که پای ایوون نجف بمیرم

منم و یه درد کهنه دردی که تو سینه دارم
از در و دیوار خونه ت تو چشام آیینه دارم

بیست و چن ساله غباره غم تو رو ذولفقاره
تو محاسن سپیدت عزای فراق یاره

بیست و چن ساله به دستات اثر از طنابه آقا
شبا تا سحر زمین چشاتون پر آبه آقا

بیست و چن ساله نگاهت نمیره به سمت مسمار
تا که میاد اسم زهرا زانوهات می افته از کار

وقتشه که دیگه مهدی همه جا بیافته نامش
ذولفقارتو علی جان بسپری به انتقامش

تا که آب بده دوباره باغ سوخته ی بهارو
با همون هیزم خونه بسوزونه اون دو تا رو

شاعر : روح الله عیوضی

  • دوشنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 4:24
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران