رو ی گلهای بنی هاشم، هاله ی احساسه
سایۀ روی سر زینب، سایۀ عباسه
خورشید داره می بینه که
خورشید پنهون مولا
از پشت ابر بیرون میاد
با دست ساقی دریا
با سلام و صلوات زینب اومد به کربلا
حائل خیمه گه ارباب، خیمۀ اصحابه
قبلۀ خیمۀ اصحاب، خیمۀ اربابه
زینب پیش عباس
و با گریه می گه به داداش
از پیش ما تو دور نشو
نزدیک اهل حرم باش
از تو اوج ملکوت زینب اومد به کربلا
با جلال و جبروت زینب اومد به کربلا
این کویر و میکنه دریا چشمای بارونی
دسته گل های بنی الزهراء اومدن مهمونی
غوغا شده این سرزمین
این دشت غرق ستاره
اما چرا تو آسمون
هیچ ابری بارون نداره
از منا و عرفات زینب اومد به کربلا
بانوی مخدّرات زینب اومد به کربلا
- دوشنبه
- 20
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 10:21
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه