• سه شنبه 15 آبان 03

 محمد قاسمی

شعر عید غدیر خم -( زیرا که فردا برایِ مستی از این باده دیر است )

921

أَلْيَوْم أكـمَلْتُ
مِثل خودش مِثل خَلقَش از هرجَهت بی نَظیر است 

مَردی که در اوجِ غُـربت ، عشقِ صغیر و کبیر است 

مـفهــوم آزادگی را فـهمــیده بهتر ز هر کـس  

آن کس که در دام زُلـفِ تو در توی او اسیر است 

 

احمد بشیر و نذیر است احمد سراجِ منیر است 

بر پیشوایی چونان او حیدر وصیّ و وزیر است 

ای دوست از راه حـیدر ، هرگز مرو سـویِ دیگر 

بابِ نجـات من و تو ، در آخـرِ این مـسیر است 

جز عشق او در ضمیرش هرکز نگنجیده زیرا 

شیعه به لطف ولایت همواره روشن ضمیر است 

کـوه از قبول ولایت ، سر باز زد تا خـلایق 

با دَرْک کامل بفـهمنـد ، امر ولایت خـطیر است 

باید که بـاشـد کنـارش ، خیرِ کثیری چـو زهـرا 

شاهی که بهر رعیّت ، همواره خیرش کـثیر است 

گفتند با ما که ساقی وصل است به ذات باقی 

هرکس به حق متّصل شد قطعاً فناناپذیر است 

دل کعبه ی باطن است و یک رُکن آن مُستجارست 

وقتی که حیدر مُجیر و دلداده اش مُستجیر است 

هرگز ندیدم که حـرفش روی زمین مانده بـاشد ! 

جاییکه روح الامـین هم بر نوکری اش اَجـیر است 

`أَلْیَوْم أکـمَلْتُ” آیا واضح تر از این بگـوینـد ؟ 

`تک نُـسخه” ی دین کامل در دستهای امـیر است 

اعـیادِ ما اعـتباری ست یا جبری یا اختیاری ست 

عـیدی که حق می پسـندد واللهِ عـیدِ غـدیر است 

وادیّ خُـم در حـقیقـت دریایی از جنس نور است 

در ظـاهرِ قـصّه هـر چند ، مانند یک آبگــیر است 

آن جا که در خُطبه احمد ، هِی گفته مدح علی را 

فردوسِ عشّاق مولاست هرگز نگـویم کویر است 

روباهِ پست و دَغَل را هشـدار دادم ، که بایــد 

مَـکّارها هم بداننـد سُلطان این بیشه شیر است 

گوساله ی سامری را بنـشان سرِ جا که حیوان 

خیلی برای نشستن بر مسندِ دین، حقیر است 

بعـداً کُـنَد سرکشی ها ، مانند یک گُـرگ وَحشی 

روباه تـرسو که حالا پیش علی سر به زیر است 

امروز تا می توانی با ذکر مُـولا صـفا کـُن 

زیرا که فردا برایِ مستی از این باده دیر است 

شاعر : محمد قاسمی

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 8:37
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران