• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت امام محمد باقر(ع) -( یادش به خیر... دخترِ بابایی حسین )

840

افتـاده از نَفَــس
روضه بخوان برایِ کس و کارِ ما مِنا 

افتـاده از نَفَــس دل و دلـدارِ ما مِنا 

ده سال روضه یِ عطش و سوختن بخوان 

گودال و ازدحام و تنِ بی کفن... بخوان 

 

افتاده زهرِ کیـنه به جانِ امـیرِ عشق 

دل از مدینه پر زده تا کوفه و دمشق 

این سوزِ تشنگیِ تو از جنـسِ کربلاست 

انگار پیشِ چشمِ تو سر رویِ نیزه هاست 

انگار می بـَرند تو را دست بسـته و ... 

سنگی رسیده و سرِ زینب شکسته و ... 

پایِ برهنه دختـرِ دردانه می رود 

بالابلنـدِ عرش به ویرانه می رود 

یادِ غروبِ بی کسی و شعـله ها کنید 

صحنِ بقیـع و سینـه یِ ما کربلا کنید 

مانده تنِ حسینِ تو در گـودیِّ عذاب 

زینب کشانده شد به کجا؟... مجلسِ شراب 

از چوبِ خیزران و لبِ یارِ ما نگو 

از اضطـرابِ دخترِ دلـدار ما نگو 

دیدی به چشمِ خود که حرم زار می زند 

وقتی رقـیه سر رویِ دیـوار می زند 

سرما و طعنه ها و هجـوم کنایه ها 

رقصـیدنِ هـزار نفر پایِ نیـزه ها 

آمد طَبَق که دق کند آرامِ جانِ شاه 

لکنـت زبان گـرفت تمام خـرابه... آه 

آهِ رقیـه دامـنِ محـراب را گرفت 

خوابید و از دوچشمِ حرم خواب را گرفت 

ای یادگارِ روضه یِ تنـهاییِ حسین 

یادش به خیر... دخترِ بابایی حسین 

زد بر لب و دهن که پدر پیکر تو کو؟ 

ما ندبه خوانده ایم بگو دلبرِ تو کو؟ 

شاعر : حسین ایمانی

  • پنج شنبه
  • 23
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 9:25
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران