قلب عالم بر غمی سخت تا قیامت مبتلا شد
سیّد و سالار زینب وارد کرببلا شد
زین حریم کبریایی
می رسد بوی جدایی
آه و واویلا ، واویلا
******
چون رسیده کاروان بر آن زمین سرخ و غم بار
خیمه های عشق بر پا شد به دستان علمدار
او که ماه بی قرینه است
او که اُمّید سکینه است
آه و واویلا ، واویلا
******
ناله زد یک نازدانه با دلی محزون و سوزان
کِی پدر ما را به سوی شهر یثرب باز گردان
دَر دِلَش جُز درد و غم نیست
کِی پدر این چه زمینی است؟
آه و واویلا ، واویلا
******
زینب کبری به محمل گشته مَحوِ روی دلبر
گِرد او پروانه وارند قاسم و عباس و اکبر
وای از سوز جدایی
زینب و روز جدایی
آه و واویلا ، واویلا
شاعر : حاج امیر عباسی
- جمعه
- 24
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 7:32
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه