• چهارشنبه 16 آبان 03

 محمد قاسمی

اشعار تخریب بقیع -( این خاکها شد زیر و رو،مرثیه خوان گفت: )

1353

غربت بقیع...
خاکی که چون عرش خدا شأنش رفیع است 

بی بقعه درگاهی ست که نامش بقــیع است 

بیش از نیاز خلق اینجا جامِ باده ست 

ازبس که این میخانه در باطن وسیع است 

 

اینجا قیامت را به خلوت می توان دید 

زیرا که پنهان در دلش چندین شـفیع است 

از عرض حاجت بی نیــازی زائر اینجا 

چونکه مَـزورَت* هم عَلیم و هم سَمیع است 

با چار امامی که کریم بن الکریــمند 

حتّیٰ کرم در این حرم عبد مُطیع است 

مهمان همیشه کاسه اش سرشار فیض است 

آنجا که صاحب خانه را طبعی مَنیع است 

همسایه ی مکّه ست وقتی که مدینه  

پس هرکه پابوسش می آید مُستطیع است 

زائر ! نمی فهــمی زیارت کرده یا نه ! 

آنقدْر که سِــیر زمان اینجا سَـریع است 

آیــنده اش را که تصــوّر می کنم باز 

در ذهنم از این صحن تصویری بَدیع است 

بعد از ظهورِ حضرت مَـعشوق ، بی شک 

اینجا تمام فصلهایش چون رَبیــع است 

با خاک یکسان کرده هرکس این حرم را 

روز قیام منتـقم ، وضعش فَجــیع است 

این خاکها شد زیر و رو،مرثیه خوان گفت: 

امشب گُریزم ، روضه ی طفل رَضیع است 

شاعر : محمد قاسمی

  • جمعه
  • 24
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 11:44
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران