هر دل غمدیده از غم شعله ها افروزد امشب
در میان وادیِ طَف خیمه ها می سوزد امشب
بی سر افتاده به صحرا
پیکر فرزند زهرا
آه و واویلا ، واویلا
******
یک طرف آن قوم ملعون فکر ظلم و فکر غارت
یک طرف طفلی سه ساله فکر یک لحظه زیارت
در میان اوج غمها
او شده دلتنگ بابا
آه و واویلا ، واویلا
******
در میان خیمه های آتشین در آن شب تار
حضرت زین العباد است مضطر و محزون و بیمار
ناله دارد از غم یار
زینبش گشته پرستار
آه و واویلا ، واویلا
******
گفته زینب از غریبی تو کجایی نور عینم
مانده ام تنهای تنها یاریَم بِنما ای حسینم
امشبی با قلب خسته
نافله خوانم نشسته
آه و واویلا ، واویلا
شاعر : حاج امیر عباسی
- شنبه
- 25
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 2:46
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه