بین خاک و خون دیدم ، زیر تیر و خنجری
اومدم یارت بشم ، این دمای آخری
عموجون ، چه جوری چشام ببینه
داره شمر ، با پا رو سینه ت می شینه
من اومدم نگن ، که تو بی یاری
تو لشگرت هنوز ، یه سپر داری
جانم عمو حسین ، پسر زهرا
******
تو برام شدی پدر ، من برات می شم پسر
قابلی نداره این ، دست من بشه سپر
بخدا ، نگو برو که نمی رم
اومدم ، روسینه ت اروم بگیرم
من بچه شیرمُ ، حسنه بابام
شد سایبون تو ، سایه ی دستام
جانم عمو حسین ، پسر زهرا
******
لخته خون گرفته بود ، جوهر صدای تو
نیزه بوسه می گرفت ، از روی لبای تو
غم تو ، همیشگیه تا ابد
بدنت ، زیر و رو میشه با لگد
این صحنه که دیدم ، دلم و پاشید
قاتل رو خاک سر ، تو رو می کوبید
جانم عمو حسین ، پسر زهرا
شاعر : مجتبی صمدی
- شنبه
- 25
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 3:4
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی
ارسال دیدگاه