ای دل بزن باده از،جام خونرنگ بلا
حاجیِ زهرا شده،واردِ کرببلا
می رسد شمیمی از سوی جانان
کربلا بهر تو آمده مهمان
دل به رضای معبود،پیر و جوان بسته اند
کربلا کن مُراعات،مهمانانت خسته اند
حسین عزیز زهرا...
زینب میان محمل،دارد از غُصه آوا
شد خیمه های عترت،بر پا به دست سقا
اینجا جُز جلوه ی جانان نباشد
سُخنی از لب عطشان نباشد
زینب گوید به دلبر،کِی سالار و اَمیرم
اگر داغ تو بینم،بِالَّهْ من هم میمیرم
حسین عزیز زهرا...
این سرزمین محلّ ِ ،غربتِ آل عباست
رأسِ عزیز زهرا،اینجا روی نیزه هاست
ساقی جان می سپارد در علقمه
در مقتل میزند ناله فاطمه
گرچه خاکِ بهشتی،گرچه بزمی خداییست
این زمینِ پر مِحنت، سرزمین جداییست
حسین عزیز زهرا...
- شنبه
- 25
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 7:21
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
سیدمجتبی نهاردانی