آه و واویلا صد آه و واویلا
گشته معراجم ، خاکِ این صحرا
من بسیجیّ کرببلا هستم
من به درد عشق مبتلا هستم
ای عمو جانم برس به فریادم
بر روی این خاک، بین که افتادم
قسمتِ قاسم شد سنگ اهل کین
این بوَد از آن ، کینهٔ دیرین
جان سپردن در راه تو شیرین است
قُلّه عشق و ، عاشقی این است
سینه بشکسته شدم در این صحرا
زنده شد یادِ ، مادرم زهرا
- شنبه
- 25
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 7:49
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه