ای برادر آبی
اصغرم خفته به گهواره ندارد تابی ای برادر آبی
از عطش بین که نمانده به دو چشمش خوابی ای برادر آبی
******
ای برادر آبی مُردم از بی تابی
عشق این اصحابی به حرم میرابی
ای برادر برسان آب گلی احیا کن
کلبة شوق به گُلخانة دل برپا کن
بانگ عمو برسان آب ز هر سو بشنو
نقش عیسای مسیح در حرمم ایفا کن
تشنگی برده ز رخسار همه شادابی ای برادر آبی
اصغرم خفته به گهواره ندارد تابی ای برادر آبی
******
ای برادر آبی مُردم از بی تابی
عشق این اصحابی به حرم میرابی
مشک بردار و به علقم رو کن آب آور
بهر طفلان حرم این گهر ناب آور
جرعه ای بر لب خشکیدة اصغر برسان
بر تن نازک این طفل حزین تاب آور
از عطش بین که نمانده به دو چشمش خوابی ای برادر آبی
اصغرم خفته به گهواره ندارد تابی ای برادر آبی
******
ای برادر آبی مُردم از بی تابی
عشق این اصحابی به حرم میرابی
از تقلّا شده خاموش ندارد نایی
نشنوی غیر تلذّی به لبش آوایی
می مکد کنج دهان راکه لبان تر سازد
دیگر این غصّه نگیرد به درونم جایی
کِی شود غنچة طنّاز مرا دریابی ای برادر آبی
اصغرم خفته به گهواره ندارد تابی ای برادر آبی
******
ای برادر آبی مُردم از بی تابی
عشق این اصحابی به حرم میرابی
طفل شش ماهه به گهواره چنان افتاده
دیده بربسته تو گویی که دگر جان داده
مانده قنداقه به اندام علی چون کفنی
همتی تا نرود از کفم این شهزاده
هم علمدار منی هم به حرم میرابی ای برادر آبی
اصغرم خفته به گهواره ندارد تابی ای برادر آبی
******
ای برادر آبی مُردم از بی تابی
عشق این اصحابی به حرم میرابی
رفته از هوش مدد کن نفسش برگردد
با نمی آب لب خشک علی تر گردد
طاقتی نیست ببینم گل پژمردة خود
کاش قبل از پسرم عمر من آخر گردد
همتی کن که تو امّید همه اصحابی ای برادر آبی
اصغرم خفته به گهواره ندارد تابی ای برادر آبی
******
ای برادر آبی مُردم از بی تابی
عشق این اصحابی به حرم میرابی
کودک تشنه دگر تاب ندارد ای وای
دیدگانش ز عطش خواب ندارد ای وای
سروری بهر علی اصغر بی شیر بخوان
مشک سقای حرم آب ندارد ای وای
ای علمدار حسین بهر حرم مهتابی ای برادر آبی
اصغرم خفته به گهواره ندارد تابی ای برادر آبی
******
شاعر : محمدرضا سروری
- سه شنبه
- 28
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 3:38
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه