• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت حضرت عباس(مَشک بر دوش سوی علقمه رفت تا که شق القمر نشان بدهد)

1446
1

 مَشک بر دوش سوی علقمه رفت تا که شق القمر نشان بدهد
تا که چشمش هزار معجزه را بین خوف و خطر نشان بدهد
شیهه در شیهه اسب و گرد و سوار، آسمان مکث کرده تا چه کند
خیمه در خیمه گریه می شنود، آب را شعله ور نشان بدهد؟
مشک لب تشنه گرم زمزمه شد، گریه های رقیه در گوشش
تا که یک دشت لالۀ عباسی غرقِ خون جگر نشان بدهد
قبضۀ ذوالفقار در مُشتش، خشم دریاست در سرانگشتش
کربلا قلعه قلعه خیبر شد، رفت مثل پدر نشان بدهد
با خودش فکر می کند که فرات، عطشِ باغ را نمی فهمد
می رود معنی شکفتن را فوق درک بشر نشان بدهد
همه ی خشم خون فشان علی در صدایش وزیده، می خواهد
خطبه ی شقشقیه ای دیگر، با رجزها مگر نشان بدهد
ساعتی بعد آفتاب گرفت، لحظه ی بعثتی شگفت آمد
سوره ای قطعه قطعه در دستش، رفت شق القمر نشان بدهد
شاعر:محمد حسین انصاری نژاد

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 12:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران