پیرغلامان حسین
سر و جان همهی خلق به قربان حسین
جان عالم به فدای لب عطشان حسین
رحمت خاص خدا شامل حالش شده است
هرکسی یک سر سوزن شده گریان حسین
دم عیسی صفت مرثیه خوانانش گرم
زندهایم از نفس پیرغلامان حسین
لشگر عمه سادات همیشه هستند...
وسط معرکه ها گوش به فرمان حسین
خوشبحال شهدایی که فدایش گشتند
دم آخر سرشان بود به دامان حسین
آه ای مرثیه خوان روضه جانسوز بخوان
تا بسوزیم برای غم سوزان حسین
خطبه میخواند که از منبر مرکب افتاد
گذر باد سوی چادر زینب افتاد
شمر بر سینه دردانه افلاک نشست
روی تل زینب کبری به روی خاک نشست
پیکرش را وسط معرکه غارت کردند
به زن و بچه ارباب جسارت کردند
پیکر شاه شهیدان وسط گودال است
وقت غارت شدن پیرهن و خلخال است
وسط معرکه انگشتنمایش کردند
جلوی عمه سادات رهایش کردند
تیر و شمشیر به روی پسر فاطمه بود
پنجه گرگ به روی جگر فاطمه بود
فاطمه از وسط آتش و دود آمده بود
هر چه تیر است به گودال فرود آمده بود
از سراشیبی گودال فقط خون میرفت
ساربان دست پر از معرکه بیرون میرفت
آه ای مرثیه خوان مرثیه را باز مکن
روضه دختر او را دگر آغاز مکن
کاش میشد که فدایش بشود نوکر او
تاکه آسیب نبیند حرم دختر او
آرش براری
- سه شنبه
- 28
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 5:37
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه