زینبم من که دارم برایت فدایی
ای حسین جان نبینم به غم مبتلایی
بسته شد دلم بر تار موی تو
تا ابد منم سربـــــاز کـوی تو
آه مکن رد دو طفـــــلان من را
در رهت میدهند جان و تـن را
(( آه و واویلتا از غریبی ))
خون دل شد برایت ز دیده روانه
این دو گل را برای تو کردم نشانه
هدیه بر تو باشد این دو گوهرم
یا اخا سفارش کـرده شوهـــــرم
هدیه من برایت همین است
داغ دو دلبر نازنیـــــن است
(( آه و واویلتا از غریبی ))
شاعر : رسول میثمی
- سه شنبه
- 28
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 13:47
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رسول میثمی
ارسال دیدگاه