روی دست پدر میروم سوی میدان
میدهم در ره دین حق هدیه این جان
می شوم فدای شاه عالمیـــــن
اصغرم گل باغ زهرا حسیـــــن
ذبح ششماهـــــه پرپرم من
صید دام بلا اصغـــــرم من
(( آه و واویلتا از غریبی ))
حرمله با سه شعبه گلویم دریـــــده
ذبح عطشان چو من در جهان کس ندیده
با چه رو پدر آید سوی حـــــرم
مادرم نبینـــــد خون حنجـــــرم
آه از ین غربت بیکـــــرانه
بر گلویم عدو زد نشـــــانه
(( آه و واویلتا از غریبی ))
شاعر : رسول میثمی
- سه شنبه
- 28
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 13:57
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رسول میثمی
سیدمهدی