حال ما بی تو شبیه است به بارانبودن
میخورد از جهتی هم به بیابانبودن
مثل باران ز غم یار فقط باریدن
چون بیابان نفس افتاده و بیجانبودن
هرکس از غیبت طولانی تو سهمی برد
سهم ما نیز شد از هجر پریشانبودن
مدتی میشود از فیض بکا محرومم
چشم آلوده کجا لذت گریانبودن؟
بیتو قرآن به روی طاقچهها خاکی شد
شرمساریم ازینگونه مسلمانبودن
بدم اما نروم جز در تو جای دگر
مزه دارد به سر خوان کریمان بودن
تو طبیب دل بیمار منی آقا جان!
باتو ننگ است پی دارو و درمانبودن
مرد و مردانه به دیدار خطرها رفتیم
نمیآید به گدای تو هراسانبودن
هرکجا نام حسین است میآید یوسف
پس چرا در پی تو راهی کنعانبودن؟
تو بیا روضه بخوان گریه به پایش با ما...
جانسپردن ز غم کرب و بلایش با ما
شاعر : سید پوریا هاشمی
- سه شنبه
- 28
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 15:18
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه