خوش بحال عاشقی که با تو مَحرَم می شود
روزیِ چشمانِ او فیضی دمادم می شود
عاقبت هر کس دلش را شستشو داد از گناه
چشمهایش چشمه ی جوشانِ زمزم میشود
پلکهایت باز کن درهایِ رحمت را مبند
بی نگاهِ تو دل ِ ما خانه ی غم میشود
در سر و رویم شده پیدا کمی مویِ سپید
فرصت دیدار دارد گوئیا کم میشود
دلبرِ احرام بسته،لیلی ِ خیمه نشین
چون خمِ مویِ تو قامت هایمان خم میشود
این پیامِ ملت ما بود بر آل سعود
پاسخِ ما بر شما سیلیِ محکم می شود
تاقیامت مثلِ آن پیراهن غارت شده
حوله ی خونینِ این حُجاج پرچم می شود
بر مشامم میرسد هر لحظه بویِ کربلا
مادری آماده ی ماهِ مُحرم می شود
مجلسِ روضه بهشت ماست بر زهرا قسم
زندگی بی گریه مانند جهنم می شود
سفره دارِ گریه بر ارباب شخصِ فاطمه است
مادرت صاحب عزایِ ذبحِ اعظم می شود
تاسحر مسلم میانِ کوچه ها آواره بود
اینچنین غربت گریبان گیر آدم می شود
زیر لب میگفت : جان مادرت کوفه میا
روزیِ زینب در اینجا درد وماتم می شود
دخترِ زهرا که جایش کوچه و بازار نیست
دارد اسباب پذیرایی فراهم می شود
ماجرایِ کوچه اینجا بر سرم تکرار شد
گیر کردن زیرِ پا سهم شما هم می شود
گوشه ی گودال،جایِ تنگ،زیرِ دست وپا
دنده ها اینگونه شکلش نا منظم می شود
شاعر : قاسم نعمتی
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 13:28
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه