زمزمه ی شب هفتم
بند اول
لالا نبینم انقد زاری
مادر همه خواین تو بیداری
بسه دیگه یکم بخواب اخه چشات کاسه ی خونه
ناخن نکش به صورتم مادر خدا روزی رسونه
این صحنه رو بابات ببینه دیگه زنده نمیمونه
لالا لالا2 لالالالالالالالا لالالالا لالایی اصغر...
از تشنگی گردنت افتاده
داره میشه حرمله آماده
تصمیم داره که بزنه سفیدی زیر گلوتو
با اون تیری که زده باش سفیدی چشه عموتو
میخواد که رو دست بابات خونی کنه قنداق و روتو
لالالالا2....
شاعر : یاسین زندی
- شنبه
- 1
- مهر
- 1396
- ساعت
- 7:38
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
یاسین زندی
ارسال دیدگاه