عمو ببین که طاقت ندارم - دوباره از غمت بیقرارم
صدام زدی و شد قلب من خون - سرت رو روی پاهام میذارم
خدای من۲
خوردی زمین و شمشیر میزنن
خدای من ۲
دارن اینا چقد کینه از حسن
فرقِ تو بد شکافت؛ بدجوری ضربه زد
بین گرد و غبار؛ موندی زیر ِ لگد
قاسم عمو 4
〰〰〰〰〰〰
ببین منم کنار سرِ تو - نبینه کاش چش ِ مادر ِ تو
چرا که نیزه خورده به پهلوت - به روی خاک و خون پیکرِ تو
یه بار دیگه ۲
چشمات و وا کن و از غمت بگو
یه بار دیگه ۲
چند تا نفس بکش میمیرم عمو
رو زمین چنگ نزن؛ قدری آروم بگیر
یادگار ِ حسن؛ کشتهٔ زهر ِ تیر
قاسم عمو 4
شاعر : یاسین زندی
- شنبه
- 1
- مهر
- 1396
- ساعت
- 8:31
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
یاسین زندی
ارسال دیدگاه