زمزمه حضرت عباس ع
(بند۱)
ریخت از مشکت آب٬ رقیه(س) بیتاب
عمو أبالفضل(ع) و میخواد و نمیخواد آب
افتاادی روو خاک٬ بمیرم برات
اومدم و تو هم برادرت رو دریاب
زانو زدم پیشت٬ چقدر میلرزی توو دستم
إنکسرَ ظهری شکسته پیشونیت؛ شکستم
بمون ابالفضل(ع)...
(بند۲)
شلووغه دورت٬ نیزه می باره
برایِ کشتنت گرفتن استخاره
کااش نمی دیدم٬ بریده دستات
افتاده رو خاک و نمونده راه چاره
با صورت افتادی یه عده می خندن! بمیرم
تنت پُرِ تیره٬ چجوری آغوشت بگیرم
برادرِ من...
(بند۳)
دارم می میرم٬ ریختنت زمین
چشماتو وا کن و فقط اشکم و ببین
نفس کم داری٬ ای وای ابالفضل(ع)
سخته چقد برام لحظه های آخرین
چشمات داره میره٬ نمیره از یادم نگاهت
سخته که با دستم٬ بیفته از پا خیمه گاهت
یا کاشف ٱلکرب...
شاعر : یاسین زندی
- شنبه
- 1
- مهر
- 1396
- ساعت
- 8:47
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
یاسین زندی
ارسال دیدگاه