خواب ديدم ، دارى ميايى
بى خبر رفتى ، كجايى ؟
بابا جون ، يادم نمى ره
لحظه ى ، سخت جدايى
يادته ، گفتى كه زود مياي پيشم
تو نگفتى ، از غم تو پير مى شم
بابايى ، جات خالى بود ببينى كه
با پاى ، تاول زده ، رو آتيشم
ابتا يا ابتا (٣)
بابايى جون ، جات خالى بود
دويدم تو ، آتيش و دود
جا مى موندم ، زجر مى اومد
كتكتم مى زد مى گف زود
هر دفه ، گريه كن بابا شدم
انقدر ، شلاق زدن كه تا شدم
اينقدر سيلى زدن به صورتم
تا شبيه مادرت زهرا شدم
ابتا يا ابتا (٣)
كى مياى اى مهربونم
تا برات روضه بخونم
دوس دارم خاك موهامو
بتكونم ، نمى تونم
بيا و ، ببين چجورى راه مى رم
بيا و ، ببين چجور زمين گيرم
شبيه ، مادرتون زهرا شدم
دستمو ، دارم به ديوار مى گيرم
ابتا يا ابتا (٣)
شاعر : اصغر چرمی
- شنبه
- 1
- مهر
- 1396
- ساعت
- 14:17
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اصغر چرمی
ارسال دیدگاه