عالم و آدم همه مجنون و
بی سر و سامون علی اصغر
ریخته به هم تموم عالم رو
قطره ای از خون علی اصغر
گردش هر روز و شب افلاک
بسته به یک گردش چشماشه
زمین کربلا نبود لایق
قبر علی تو قلب باباشه
می خونم تا دم آخر
گدای دربارتم علی اصغر
علی جانم
هم توی دنیا هم توی محشر
امید قلب ما علی اصغر
یه عمریه که هر تپش قلبم
داره می خونه یا علی اصغر
مثل تموم نوکرا امشب
دلم هوای کربلا داره
برات کربلامو تو این ماه
می گیرم از دست یه شیرخواره
چقدر مست و خرابم من
اسیر عشق طفل ربابم من
علی جانم
طفله ولی بینه دوتا چشماش
نور ولایت علی پیداست
پرچم این کودک شش ماهه
شبیه پرچم حسین بالاست
نباشه توی زندگیم یک دم
می شینه رو دلم غم دنیا
حتی به انبیا کرم داره
باب الحوائج همه دنیا
داره هیبت مث حیدر
میگیرم روزی مو از علی اصغر
علی جانم
خدا می دونه از همون اول
تو دلمه داغ علی اصغر
عمریه که شده دل زارم
دخیله قنداق علی اصغر
محرما همیشه تو هیئت
یادم میاد گریه ی مادر رو
بچه بودم که مادرم می خوند
برای من روضه ی اصغر رو
شب گریه فراهم شد
دل هر سینه زنی پر از غم شد
علی لای لای
یه مادری تو خیمه بی تابه
دعا می خونه با دل مضطر
خبر نداره که توی میدون
چی اومده سر علی اصغر
نمی دونه که طفل شیر خوارش
تمومه پیکرش پر از خونه
الهی که نبینه یک روزی
رو نیزه ها سرش پر از خونه
غم اصغر غم عظماست
نگو طفله چون پادشه دنیاست
علی جانم
شاعر : بهمن عظیمی و میلا قبایی
- یکشنبه
- 2
- مهر
- 1396
- ساعت
- 4:20
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه