مقتل نوشته دخترتان پیر می شود
در زیرِ چکمه هایِ سنان زیر می شود
مقتل نوشته آمدنت دیر می شود
از زندگیِ بی تو پدر سیر می شود
دندانِ شیری اش شکسته و خم راه می رود
مویش به دستِ زجرِ لعنتیَ ست آه می رود
مقتل نوشته دخترتان مو سفید شد
وضعیتِ زخمِ سرش هم شدید شد
سنان و حرمله، خولی و شمر هم بودند
آری اسیر به دستِ زجر و قومی پلید شد
آری که احترامِ دختر تو واجب است حسین
گفتن کنیز و کشته از آنچه شنید شد
مقتل نوشته گیسویِ او را کشیده اند
از ضربه هایِ سخت به پهلو شهید شد
دیدم زمین گیر شده، نشسته و گاه می رود
تا شام چشم به چشمانِ بسته یِ ماه می رود
رضا پوراکرمی
- یکشنبه
- 2
- مهر
- 1396
- ساعت
- 6:6
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه