امشب خدا دعای مرا مستجاب کرد
بابا مرا برای خودش انتخاب کرد
منکه توان پا شدن ازجا نداشتم
خیرش قبول عمه دوباره ثواب کرد
با اینکه من خودم پر درد وجراحتم
زخم لب تو زخم لبم را کباب کرد
دروازه ی پراز غم ساعات یکطرف
مارا یزید وارد بزم شراب کرد
درشام شام دختر تو تازیانه بود
عمه تمام خرج سفر را حساب کرد
زجری که من کشیده ام از دستهای زجر
عکسی کبود از رخ دردانه قاب کرد
گفتم نزن که بال و پرم درد میکند
اما چه سود خواهش منرا جواب کرد
من نذر کرده ام که ببوسم لب تورا
حالا خدا دعای مرا مستجاب کرد
مجتبی عسکری
- یکشنبه
- 2
- مهر
- 1396
- ساعت
- 8:42
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه