مادرِ ياس
در سوگ تو آتشين دلم مادرِ ياس
هجران تو گشته قاتلم مادرِ ياس
زهرا به كنارِ قبر تو ميگريد
از نالهي او منفعلم مادرِ ياس
هر ديدهي احمد آسماني ابريست
از آه نبي مشتعلم مادرِ ياس
در خلوت دل رسول با خود گويد
اي چارهي حلِ مشكلم مادرِ ياس
در بزمِ عزاي تو سرشكم جاريست
امشب شده غصه حاصلم مادر ياس
در ماه خدا اگر عزادار توأم
الطاف تو گشته شاملم مادرِ ياس
با جلب شفاعت رسول اكرم
كن در دو جهان تو قابلم مادرِ ياس
وفادار
اي يار وفادار كه رفتي ز برم
داغت شده خنجري ميان جگرم
آن لحظه كه خم شدم براي تدفين
تا شد دگر و نايستاد اين كمرم
با فاطمه دختر چه سازم بي تو
گريد به هواي تو بر اين چشمِ ترم
اي كاش غم تو را تحمل بكند
تنهايي دخترم شده خونْ بصرم
هر صبح به هر شام كنار قبرت
دنبال گُل تو فاطمه در به درم
اي يار سفر كرده خدا يارت باد
من عقدهي دوريت به سينه ببرم
هر گاه كه دخترت نمازي خواند
ياد تو خديجه ميرسد بر نظرم
شاعر:شاعر گمنام
- سه شنبه
- 3
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 12:30
- نوشته شده توسط
- علی
ماتمکده