عالم و آدم بر لب ذکر یا حیدر دارد
گوئیا کوفه امشب ماجرا درسر دارد
شد خزان چمن // باغ اهـــــل ولا
فرق شاه نجف // شد زکینه دوتا
میزند آتش به جانها غصه ها و غم های تو
ساقی کوثر تو هستی عالمی خونبهای تو
(( علیعلی ،مولاحیدر ))
میرود سوی مسجد با نوای یازهرا
دلشکسته می خواند اونماز آخر را
بانگ تکبیـــــر او // میرسد تا خــــدا
ذکر جن و ملـــک // قتل المرتـــــضی
بشکند دستی که تیغش زد شرر برجان همه
باغ جنت شد سیه پوش میزند بر سر فاطمه
((علیعلی مولاحیدر ))
شاعر : رسول میثمی
- یکشنبه
- 2
- مهر
- 1396
- ساعت
- 10:21
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
رسول میثمی
ارسال دیدگاه