ای ز ازل آشنای من ذکر تو روح دعای من
این تو و لطف و عطای تو این منوجرموخطای من
ظلمت نفسی خدای من
ابر کرم بر سرم ببار رفته ز جان و تنم قرار
دست گناهان بیشمار سلسله بسته به پای من
ظلمت نفسی خدای من
روی سیاه مرا ببین ناله و آه مرا ببین
درد گناه مرا ببین عفو تو باشد دوای من
ظلمت نفسی خدای من
ای همه هستم عطای تو ای همه ذکرم ثنای تو
ای ز کرم گشته جای تو در دل دردآشنای من
ظلمت نفسی خدای من
عبد سرافکندۀ توام گرچه بدم بندۀ توام
بندۀ شرمندۀ توام گر نپذیری تو وای من
ظلمت نفسی خدای من
جرم و گناهم همه ببخش به ساقی علقمه ببخش
به عصمت فاطمه ببخش گرچه نباشد جزای من
ظلمت نفسی خدای من
تو خالق داور منی در همه جا یاور منی
راه منی رهبر منی بر کرمت اتکای منی
ظلمت نفسی خدای من
شاعر:حاج غلامرضاسازگار
- سه شنبه
- 3
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 17:42
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه