• یکشنبه 2 دی 03

 محمد حسن بیات لو

روضه حضرت عبدالله ابن حسن(ع) -( دستش برید وطفلکی بی بال وپرشد )

975
1

وقتی که از حال عمویش با خبرشد
آتش وجودش راگرفت و شعله ورشد

از دستهای عمه دست خود کشید و
فریاد زد: عمه دگر وقت سفر شد

آمد میان گودی گودال و با دست
جان عموی نیمه جانش را سپر شد 

تیزی تیغ حرمله بر او اثر کرد
دستش برید وطفلکی بی بال وپرشد

با دست آویزان شده بر پوست میگفت:
حالا زمان دیدن روی پدر شد

شاعر : محمد حسن بیاتلو

  • دوشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:10
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران