بابایی ، از این زمونه دلگیرم
بابایی ، ببین که من زمین گیرم
بابایی ، بیا منو ببر خونه ای بابا
بابایی ، شکسته بال پروازم
بابایی ، با درد سینه میسازم
بابایی ، دلم برای تو خونه ای بابا
بی نهایت دلم خونه از دنیا
بعد تو ای پدر من شدم تنها
دلتنگم ، برای عمو عباس
دلتنگم ، برای داداش اکبر
دلتنگم ، برای صدای تو
دلتنگم ، برای علی اصغر
«من الذی ایتمنی»
بابایی ، سفیده تار گیسویم
بابایی ، شکسته کنج ابرویم
بابایی ، میخوام نماز بخونم من میشینم
بابایی ، نگاه مردا سنگینه
بابایی ، چشام دیگه نمیبینه
بابایی ، نفس که میکشم میسوزه سینم
مثل مادر بزرگم شدم بابا
در طفولیتی خم شدم بابا
ای بابا ، میسوزه دلم از غم
ای بابا ، میسوزه همه جونم
ای بابا ، بالا نمیاد دستم
ای بابا ، به جوش اومده خونم
«من الذی ایتمنی»
سعید اسکندری
- چهارشنبه
- 5
- مهر
- 1396
- ساعت
- 17:6
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه