( بند اول )
احلی من العسل ، به روی لب هامه
جون و هستی من ، فدای مولامه
بابای من حسن اربابم حسینه
تو شب های تارم ، مهتابم حسینه
من حسنیم ، پسر تک سوار جملم
من حسنیم ، نوه ی حیدرم چو جبلم
با صوت جلی گویم است سخن
«ان تَنکُرونی فانا ابن الحسن »
( بند دوم )
شمشیر عمومه ، که توی دستامه
خون شیر جمل ، میون رگهامه
عمامه کلاخود ، کفن شده جوشنم
من شاگرد عباس از جنس آهنم
خیل حرامی ، فن جنگم بی نظیره
ازرق شامی ، با یک ضربه ام میمیره
اینو بدونید لشکر دشمن
« ان تنکرونی فانا ابن الحسن »
( بند سوم )
زیر نعل اسبا افتادم عموجان
مثل غنچه بودم گل دادم عمو جان
قدم مثل اکبر ، بلند و رعنا شده
صحرا از خون من شبیه دریا شده
فدای سرت ، عمو اگه سرم جدا شه
فدای سرت ، اگه تنم از هم بپاشه
فدای عشقت ، عمو ، جون من
« ان تنکرونی فانا ابن الحسن »
محمد ابراهیم واعظی
- چهارشنبه
- 5
- مهر
- 1396
- ساعت
- 19:45
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه