واحد
ای برادر من ای یار و یاور من
از چه دیده بستی سردار لشکر من
بی تو من چگونه در این جهان بمانم
گو چگونه جسمت به خیمه ها رسانم
ای همه سپاهم پناهم خیز و مرا یاری نما
جان بگیر و دیگر برادر بهرم علمداری نما
نور دیدگانم توانم بردی و بستی چاره ام
بین چگونه دشمن کنار تو میکند نظاره ام
بی تو تنها شوم صید غم ها شوم
وای از این غم جدایی
وای از این جدایی امام از این جدایی
مشک تو گسسته فرقت چرا شکسته
گو چرا برادر خون بر رخت نشسته
یا اخا بمیرم چشمت چرا چنین شد
کی بریده دستت قران بر زمین شد
بانگ یا اخایت شنیدم دیدم که مادر امده
سوی تو دویدم و دیدم با دیده تر امده
روی دامن خود گرفته سر شکسته تو را
زنده شد دوباره برایم مدینه یاد کوچه ها
خیز و ای بی نظیر انتقامش بگیر
وای از این غم جدایی
وای از این جدایی امام از این جدایی
******
- پنج شنبه
- 6
- مهر
- 1396
- ساعت
- 5:7
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه