واحد(فارسی-عربی)
می افتم، به دست و پات عمو جون
میدونم، که "نه" نمیگی آسون
می گیرم، من آخر اذن میدون
یا حسین، یا حسین
دلم می خواد که رزمم رو کنی تماشا
تماشایی میشه رزمم شبیه بابا
می خوام تو کربلا هم
ببینی تو حسن رو
زره حتی نمی خوام
که پوشیدم کفن رو
نخواه پیش پدر، بشم شرمنده من
که بعد اکبرت، بمونم زنده من
(حسین جانم حسین)
می خوام که، منم شبیه قاسم
تا آخر، امام حسینی باشم
یاوری، برا دین خدا شم
یا حسین یا حسین
می خوام با یا حسین و یا حسین بزرگ شم
می خوام تو مکتب پیر خمین بزرگ شم
منم بخون حسین جان
حالا که نوجوونم
تو راه دین و قرآن
می خوام یه عمر بمونم
ندای یا حسین، دلم رو می بره
شهادت از عسل، برام شیرین تره
(حسین جانم حسین)
القَاسِمُ قُدوَتِی العَظیمةْ
قاسم الگوی بزرگ من است
شُجاعٌ یَمُوجُ بالعَزیمةْ
شجاعی است که اراده در او موج می زند
یُصغِیْ للقِیادَةِ الحکیمةْ
گوش به فرمان رهبر فرزانه اش است
القاسمْ القاسمْ
هو الطِّفلُ المَلیءُ بِسِمَا الرُّجولةْ
کودک است اما پر از نشان مردانگی است
و اِسمٌ شاخصٌ فی ساحَةِ البُطولْة
و نامی شاخص در عرصه دلاوری است
بِرَکبِ السِّبطِ ماضونْ
ما در لشکر فرزند رسول خدا هستیم
و نحنُ القاسمیّونْ
ما قاسمی هستیم
و لا نَخشى العِدى، ومِنَّا الشُّهدا
از دشمن نمی هراسیم، شهدا از ما نوجوانان هستند
إلى سِبطِ الهُدى، الفِدا کُلُّ الفِدا
تمام وجود ما فدای فرزند هدایت
(حبیبی یا حسین)
أشبالُ مَلاحم الطُّفوفِ
ما بچه شیرهای کربلاییم
لا یُرعِبُنا صَدَى السُّیوفِ
صدای شمشیرها ما را نمی ترساند
لا نَخشَى مَصارِعَ الحُتُوفِ
از جولانگاه مرگ نمی ترسیم
کالقاسمْ کالقاسمْ
مانند قاسم
نُقاومُ طُغاةَ العَصرِ بالبَصیرةْ
با بصیرت در مقابل طاغوت ها می ایستیم
مع الأطفالِ فی قُدسِ الأسى الأسیرةْ
در کنار کودکان در قدس اسیر و مصیبت زده
و أطفالِ الیَمانی
و کودکان یمن
و سُوریَّا الأَمانی
و کودکان سوریه؛ زمین آرزوها
بنا تَجرِی الدِّماءْ، دِماءُ کربلاءْ
خون ها به واسطه ما جاری می شود
و شوقُ الشُّهداءْ، لِأطهَرِ لِقاءْ
خون کربلا و شوق شهدا برای بهترین دیدار
(حبیبی یا حسین)
*******
- پنج شنبه
- 6
- مهر
- 1396
- ساعت
- 13:5
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه