واحد
کمی هلهله کم کنید ای قوم
عمو بشنود گفت و گویم را
که من بشنوم این دم آخر
تپشهای قلب عمویم را
فقط با این دلخوشم، که زنده ای تو هنوز
که دنیا ندارد بجز غم پس از تو
دویدم تا قتلگاه، از این میترسیدم آه
که حتی دمی زنده باشم پس از تو
روی قلبت / جان میدهم عموجان
روحم، قلبم/ جانم، فدای جانان
در آغوشت / عمرم رسد به پایان
جسمم، جانم فدای تو حسین جان
اگه سن و سالم کمه، باشه
اگه نوجوونم ولی مَردم
بیاین تا ببینین شجاعت رو
محاله بترسم یا برگردم
بیاین ببینین همه، اگه که سنم کمه
چه شوری به پا میکنم توی میدون
که هر جوری هس میام، برا دفاع از امام
سپر میشم و میگذرم از سر و جون
مرد رزمم / اگرچه نوجوونم
تا معرکه / خودم رو میرسونم
پای آقا / تا آخرش میمونم
جسمم، جانم فدای تو حسین جان
یه روز نوجوونای با غیرت
برای جهاد لحظه میشمردن
واسه این که تا جبهه راهی شن
قلم تو شناسنامه میبردن
بگو دشمن بشنوه، که ما هم "فهمیده" ایم
که ایران هنوزم پر از بچه شیره
فداییهای امام، شعارمون یک کلام:
امیری حسینٌ و نِعم الامیره
ما مردای / فردای این کشوریم
تا به آخر / بسیجی رهبریم
تا به آخر / بسیجی رهبریم
جسمم، جانم فدای تو حسین جان
- جمعه
- 7
- مهر
- 1396
- ساعت
- 5:46
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه