روضه
آه ـ گفتی می خوای فدای من شی
خواستم نری اما نذاشتی
عزیز مجتبا، بمیرم
زره به قامتت نداشتی
اذن شهادت، از من گرفتی
جون عمو رو موقع رفتن گرفتی
افتادی از اسب، با گونه بر خاک
با خون پاکت عاقبت جوشن گرفتی
آه فدای غیرت تو قاسم
آه ـ غبار میدون که بشینه
از دیدن تو می شه غوغا
پاهاتو رو زمین نکش تا
نجوشه خون از دل صحرا
نذار ببینم، جون دادنت رو
نذار ببینم توی خون می زنی پرپر
یه بارِ دیگه، بگو عموجان
می خوام صداتو بشنوم گل برادر
آه فدای غیرت تو قاسم
- جمعه
- 7
- مهر
- 1396
- ساعت
- 6:4
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه