سینا شدن سینا شدن سینا شدن داری
با این بدن اندازه ی صحرا شدن داری
آتش فروزان است قدر شعله ای ، امّا
این وادی طور است پس موسی شدن داری
داری می آیی ، خوش قد و بالایی اسماعیل!
انگیزه در قربانی بابا شدن داری
الیاس نه ، ادریس نه ، بالاتر از آنی
خونت گواهی می دهد یحیی شدن داری
گفتند پیغمبر نخواهی شد ، چه بد گفتند
وقتی شبیهی اینقدر ! طاها شدن داری
در مرغ بسمل بودنت شکی ندارم ، تو
در بطن بسم الله قصدِ ( با ) شدن داری
ممسوس در ذات خداوندی ، چه مجنونی!
فرزند لیلا ! ریشه در لیلا شدن داری
در ما رأیتُ... می شوی پیدا ، زمانی که
عزم به خون غلطیدن و زیبا شدن داری
دریا زبان زد ، تشنگی را در دهانت سوخت
ای چشمه جاری شو برو ، دریا شدن داری
دشمن علی را دیده در رزم تو ، قطعاً که
إربا شدن إربا شدن إربا شدن داری
صحرا نشد با پیکرت اندازه ، اما عشق
وقتی عبا گسترده باشد ، جا شدن داری
هل من معینی می رسد از گوشه ی مقتل
ای إرباً إربا ! باز قصدِ پا شدن داری...
شاعر : محسن ناصحی
- جمعه
- 7
- مهر
- 1396
- ساعت
- 12:9
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محسن ناصحی
ارسال دیدگاه