بی تو به خیمه رفتنِ من اولین غم است
حال رقیه ام ز غمت دومین غم است
اینها به یک کنار ، نوامیس ، بعد تو
بی پشت و بی پناه بمانند ، این غم است
امروز غم زیاد نصیبم شده ولی
آنکه شکسته این کمرم را همین غم است
اینکه پس از تو سمت حرم هجمه می برند
یک بار از یسار و سپس از یمین غم است
ضربه زیاد خورده ای و بین این همه
این که شکافته سر تو تا جبین غم است
زهرا که بر غم تو ز نزدیک گریه کرد
از داغ تو خبر شود ام البنین غم است
هنگام آمدن طرفت دیدنِ دو دست
در خاک و خون کنار علم بر زمین غم است
از روی نیزه اینکه ببینیم ما دو تا
سیلی خورَند اهل حرم بدترین غم است
توهین شمر و حرمله جای خودش ولی
والله ضرب سیلیِ زجرِ لعین غم است
سِنّی گذشته از من و وای از سه ساله ام
دندان اگر که بشکند از این سِنین غم است
شاعر : مهدی مقیمی
- جمعه
- 7
- مهر
- 1396
- ساعت
- 16:39
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مهدی مقیمی
ارسال دیدگاه