تو را به خیمه به این شانهی خَم آوردم
تو را به دستِ خودم حیف کمکم آوردم
برایِ خواهرکانت کمی لباسِ تو را
برایِ گیسوی خود خاکِ عالم آوردم
صدایِ گریهی من تا مزارِ لیلا رفت
برایِ مادرِ تو اینهمه غم آوردم
شکسته اینطرف و آنطرف کشیدم دست
هرآنچه از تو در این دشت دیدم آوردم
هرآنچه رنگِ تو را داشت ای انارِ حرم
هرآنچه بویِ تو میداد آنهَم آوردم
رسید عمه و تا خیمه ها مرا آورد
که پیش خنده ی نامحرمان کم آوردم
تو را من از بغلم پاره پاره می چینم
خدایِ من پسرم را چه دَرهَم آوردم
شاعر : حسن لطفی
- جمعه
- 7
- مهر
- 1396
- ساعت
- 16:45
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه