• شنبه 8 اردیبهشت 03

 حسن لطفی

شب‌چهارم‌محرم امام‌زمان‌عجل‌الله -( عمری گریستی و غمت ناشنیده ماند )

1339
1

عمری گریستی و غمت ناشنیده ماند
در سینه‌ات صدایِ تو ای نورِدیده ماند

هیات تمام شد همه رفتند شام قبل
اما هنوز مادر قامت خمیده ماند

از گریه چشم خون شد و مویت سفید شد
از ناله سینه آتش و رنگت پریده ماند

اینجا همه شبیه تو مشکی است رَخت ما
همرنگ تو شدیم و عبایت ندیده ماند

کاری برای عصر ظهورت نکرده‌ایم
اینجا چقدر میوه‌ی کالِ نچیده ماند

احساس ما به آمدن تو چه فایده
وقتی کلام سیدِ ما ناشنیده ماند

ظرفیت شنیدن یک روضه را بده
عمری گذشت و مقتل آن سر بُریده ماند

حق می‌دهم اگر به سر و سینه می‌زنی
بر روی عمه‌های تو جایِ کشیده ماند

قربان آن دو چشم که گریان زینب است
ای وای از غمت شبِ طفلان زینب آست

 

شاعر : حسن لطفی

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 6:20
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران