• سه شنبه 15 آبان 03

 جواد شیخ الاسلامی

حضرت زینب(س)عصر عاشورا شام غریبان -( حرف سنگین است، سنگین؛ روضه‌خوان سربسته گفت: )

2111
3

با صدای روضه‌خوان رفتم به جایی سوخته
روضه‌خوان می‌خواند اما با صدایی سوخته

باز هم شرمنده؛ در دستم ندارم بیشتر
واژه‌هایی آتشین، زلفِ رهایی سوخته

حرف سنگین است، سنگین؛ روضه‌خوان سربسته گفت:
کاش کوچکتر نبود از تیر نایی سوخته...

گفت: «می‌بینم یکی افتاده عریان» بعد گفت:
کودکانی مانده‌اند و خیمه‌هایی سوخته...

کودکان در انتظار ذوالجناح، از دورها
ذوالجناج آمد ولی با یال‌هایی سوخته...

هر چه تابیدی به دنیا، باز هم تاریک ماند
باید از این کوهسار از سر برآیی سوخته

آخر کار است و باید ذکر «یا زهرا» گرفت
عطر زهرا می‌وزد از کربلایی سوخته...

شاعر : جواد شیخ الاسلامی

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:19
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران