• دوشنبه 3 دی 03

 محمود ژولیده

حضرت زینب(س)عصر عاشورا شام غریبان -( فحش از دهان‌شان نمی‌افتاد لحظه‌ای )

1784
2

در مغربی که طبل اسارت دمیده شد
کار حرم دگر به جسارت کشیده شد

مشعل به دست‌ها به حرم حمله‌ور شدند
ناگه تمام آل عبا دربه‌در شدند

چون حال آسمان و زمین گشت بی‌قرار
حکم امام آمد، علیکُّنَّ بالفرار

با اهل بیت فاطمه مانند بنده‌ها
رفتار کرد دشمن بی‌دین به خنده‌ها

فحش از دهان‌شان نمی‌افتاد لحظه‌ای
سَبّ از زبان‌شان نمی‌افتاد لحظه‌ای

آری صدای هلهله و سوت و قهقهه
پیچید تا کرانه‌ی صحرای علقمه

یک بی‌حیا چنان‌که امیرش اشاره کرد
مو می‌کشید و مقنعه را پاره‌پاره کرد

اما به جان فاطمه دفع خطر رسید
در زیر مقنعه به حجابی دگر رسید

آن خانواده‌ای که نگهدار عصمت است
در هر شرایطی به خدا اهل غیرت است

غارت‌زده ولی نخِ معجر نمی‌دهد
اهل عفاف روسری از سر نمی‌دهد

بانوی صبر نعره‌ی مردانه می‌کشید
هرجا که تازیانه و سیلی است می‌رسید

دخت علی مقاوم و پُرصبر و مرد بود
دستی به سر و دست دگر تا خدا گشود

یا رب کجاست میر و علمدار این سپاه
عباس من کجاست که خیمه است بی‌پناه

ناگاه در غروب پر از داغ کربلا
شد وقت خود نمایی سرها به نیزه‌ها

سرنیزه‌ای که بود به بال و پر حسین
بالا گرفته تازه، بریده سر حسین

یک نیزه‌دار پشت حرم در پی چه بود
گویا که در تَفَحصِ قنداق بچه بود

تصویر دیگری که بسی شرم‌آور است
رجّاله‌ای که در پی خلخال و زیور است

دزدان گوشواره خجالت نمی‌کشند
این مشک و گاهواره به غارت چه می‌بَرَند

یک صحنه از امام زمان، لب فرو ببند
بیمار را نداد امان، لب فرو ببند

بگذار کُنه روضه بگویم از آنچه بود
سجاد را کشید و سجاده را ربود

طفلی میان حلقه‌ی آتش فرار کرد
اَمَّن یُجیب عمه‌ی سادات کار کرد

ایکاش طفل گم‌شده زَهره‌تَرَک نبود
انگار غیر ترس برایش کمک نبود

غارت‌گران هنوز کفایت نمی‌کنند
نعش حسین را که رعایت نمی‌کنند

برقی به ساربان زد و در قتلگه دوید
انگشت را به‌خاطر انگشتری برید

شاعر : محمود ژولیده

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 10:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران