بند اول:
رسیده شب جدایی داداش ، دارم میمیرم خدایی داداش
بمیرم برات که حاجی من ، شدی دیگه کربلایی داداش
فردا دور خیمه گشت میذارن، تنت رو میون دشت میذارن
من ازمادرم شنیدم اینجا ، سرت رو میون تشت میذارن
(آه و واویلا شده عاشورا)
بند دوم:
دارم میدوم به سمت گودال،اگر البته لشکر بذارن
خودم چادرم رو روت میذارم ، اگه این دو سه نفر بذارن
توی خیمه ها زنان نشستن، ملائک به سر زنان نشستن
میخوام که تو رو بغل بگیرم ، کنارت شمر و سنان نشستن
(آه و واویلا شده عاشورا)
بند سوم:
چه تاریکه آسمون خیمه ، بریده دیگه امون خیمه
علی اکبرو بگیرن از ما، نمیاد صدا اذون خیمه
شکسته دیگه ستون خیمه، می افتن همه به جون خیمه
یکی با ولع به اون یکی گفت ، پرِ زیوره درون خیمه
(آه و واویلا شده عاشورا)
شاعر : مظاهر کثیری نژاد
- شنبه
- 8
- مهر
- 1396
- ساعت
- 12:2
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
مظاهر کثیری نژاد
ارسال دیدگاه