• دوشنبه 3 دی 03


شعر شهادت قمر بنی هاشم(ع) -( با لبِ تشنه؛ زمین خورد آسمان در علقمه )

2344
3

مَشک گریان

از نفس افتاد تا آرام ِ جان در علقمه 

ایستاد و بر سرِ خود زد زمان در علقمه 

مَشک گریان و علَم افتاد بر خاک و چطور 

با لبِ تشنه؛ زمین خورد آسمان در علقمه 

 

تیرها چشمش زدند و حضرت ماهِ حرم 

غرقِ خون افتاد از تاب و توان در علقمه 

در هم-آغوشیِ زخم نیزه ها جا مانده بود 

هم برادر٬ هم عمویی مهربان در علقمه 

بغض کرد و تیر خورد و جرعه ای لب تر نکرد 

یاد شش ماهه! به یاد کودکان در علقمه 

تکّه تکّه «کاشف ٱلکربِ» حرم تکثیر شد 

روی خاک کربلا٬ شد بی نشان در علقمه 

داشت می آمد ولی افتاد چندین مرتبه  

سید و سالارمان٬ شد ناتوان در علقمه 

از فشارِ «إنکسار» و از غم ِ «أدرک أخا» 

حضرت ارباب شد قامت کمان در علقمه 

گریه میکرد و گمانم داشت پیش از قتلگاه- 

با صدای خنده ها٬ می داد جان در علقمه! 

شاعر : مرضیه عاطفی

  • شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:47
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران