اماننامه
سهم من از زندگی چیزی به غیر از غم نشد
هیچکس غیر از برادرهام غمخوارم نشد
بعد تو عباس، زینب ماند و این نامحرمان
بعد تو دیگر برایم هیچکس محرم نشد
زود رفتی ماه من از آسمان خواهرت
فرصت حتی وداع ما دوتا باهم نشد
ای برادر هیچ در فکر اماننامه نباش
ذره ای از اعتبارت نزد زینب کم نشد
داشتم می آمدم در علقمه بالا سرت
در میان اینهمه نامرد نامحرم نشد
غصه سنگین تو پشت حسینم را شکست
هیچ داغی پس به سنگینی این ماتم نشد
کاشف الکرب الحسینی و پس از تو هیچکس...
بر دل خون حسین بن علی مرهم نشد
شمر موهای برادرزادههایت را کشید
معجر اطفال بعد از تو دگر محکم نشد
تیرها اینگونهات کردند ای خوش روی من
ورنه هرگز صورت زیبای تو درهم نشد
با چه دشواری سوار ناقه عریان شدم
زانوان هیچکس در پیش پایم خم نشد
آرش براری
- شنبه
- 8
- مهر
- 1396
- ساعت
- 15:3
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه