تا دست بسته باز کنی مشت آب را
داغت شکست هفت کمر پشت آب را
نقش هزار زلزله بر شط پدید شد
تا ریختی به روی زمین مشت آب را
دستت به آب لب نزد و لب به آب ، دست
حیران نهاده ای به لب ، انگشت آب را
از ساحل تو آب عطشناک می رود
در حسرت لب تو طمع کشت آب را
با آب دست و پنجه کمی نرم کرده ، سخت
مالیده ای به خاکِ ادب پشت آب را
شاعر : سید شهاب موسوی
- شنبه
- 8
- مهر
- 1396
- ساعت
- 15:24
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
سید شهاب موسوی
ارسال دیدگاه