بی خوابه چشم خیسم ، دلگیرم از زمونه
هر شب یکی تو گوشم ، روضه برام می خونه
قلبم پریشونه
موندم غریب و تنها ، جاموندم از شهیدا
هستم تو این مدینه ، دلتنگ روی بابا
لعنت به این دنیا
ای وای 4
من و خجالت از حرم / چیا که نیومد سرم
سرای بریده است همش / جلوی چشای ترم
امون امون از روزگار 4
هر شب دو تا چش من ، میباره مثل زهرا
دارم چه روضه هایی ، از کفن و دفن بابا
قلبم شده غوغا
مرگه دوای دردم ، توو دل نمونده طاقت
پیش دو تا چش من ، بر عمه شد جسارت
وای از شب غارت
ای وای 4
دلم و شکست غصه ها / شده دیگه قدم دو تا
داره میگیره جونمو / مصیبت کرببلا
امون امون از روزگار 4
طاقت دیگه ندارم ، وای از غمای بسیار
بردن ما رو اسارت ، بردن به کوچه بازار
اون لشکر اشرار
من چی بگم خدایا ، از طعنه ها و دشنام
برده قرار من رو ، آتیش و سنگ رو بام
وای از غمای شام
ای وای 4
پیش چشای حرمله / دستای ما تو سلسله
مگه میره یادم غم / سه ساله این قافله
امون امون از روزگار4
شاعر : محمد حسین رحیمیان
- دوشنبه
- 10
- مهر
- 1396
- ساعت
- 14:50
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
محمد حسین رحیمیان
ارسال دیدگاه