وقتی که یادت نیستم ، بی اعتبارم
وقتی به تو ایمان ندارم ، بی قرارم
.
الحق و الانصاف کم فکر تو هستم
از بس که بر این نفس وامانده دچارم
.
شاید که از چشم تو افتادم که این طور
دیگر زمان معصیت بی اختیارم
.
یابن الحسن ، با غفلتم سرمایه ام سوخت
رحمی نما ، آتش گرفته کوله بارم
.
باشد بزن اما دگر رو برمگردان
شرمنده ام من از گناه بی شمارم
.
دیدی پشیمانم ، به آغوشم کشیدی
دیدم غریق رحمت پروردگارم
.
گرچه برایت نوکر خوبی نبودم
با این همه جد شما را دوست دارم
.
من که نشد یک بار پیش تو نشینم
شاید زمان روضه بنشینی کنارم
.
رو به برادر ، خواهری با گریه می گفت :
با رفتنت آتش زدی بر روزگارم
.
ای کاش می شد بوسه از رویت بگیرم
قاری قرآنم ، عزیزم ، نی سوارم
شاعر : محمد جواد شیرازی
- سه شنبه
- 11
- مهر
- 1396
- ساعت
- 20:17
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
محمد جواد شیرازی
ارسال دیدگاه